صبح آمد آسمان چادر آبی اش را برسر زمین می گستراند. بی بی خورشید به نیمی ازجهان سلامی می کند ونور افشان عالم می شود.آقا خروسه آواز خونه و داره مردمواز خواب شبانه بیدار می کنه .ننه اقدس سماور رو روشن کردوسفرۀ صبحونه رو چید.
سمانه از خواب بیدار شد و توراه مدرسه باخودش حرف هایی زد :عموی من زنجیر بافه درختای جنگل رو به هم می بنده. کوه هارو رشته می کنه و دریاچه هارو به هم پیوند میده تا دریا بسازه .آی عموی زنجیر بافم زنجیر هارو به هم بباف وبنداز ته دره تا هیچ وقت باز نشن. بابا با صذای طبیعت از راه میرسه :صدای جویبار ، صدای جنگل ، صدای دریا ،صدای آواز آقا خروسه ، صدای نور افشانیه بی بی خورشیدو صدای باز شدن چادر آسمون. سمانه هنوز توی فکر بود که دید جلوی در مدرسه اس با خود خندید و گفت : چه زود بخشی از عمرم گذشت.
سلام :)
چقدر زیبا و دلنشین . اول صبح حس خوبی بهم منتقل کرد ممنون عزیزم قلم زیبایی داری ♥♥
سلام. خیلی زیبا بود ♥
ممنونم

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟
سعدی
سلام.پست جدید گذاشتم خوش حال میشم سر بزنید[گل]
حتما سر میزنم

خیلی خوب بود عزیزم چشم نخوری باز هم ادامه بده
مرسی زحل جون
ممنون از نظرت
چرا اسمون لباس ابی تنش نکرده چادردابی تنش کرده؟سوالمه حنا جونم
والا نمی دونم شاید لباس تنش کرده